حضرت زینب (س) در خانواده ای قدم به گیتی نهاد که مهبط جبرئیل امین و محل نزول وحی و ارتباط با ذات باری تعالی بود ؛ خانواده ای که اعضای آن به گواهی قرآن مجید همگی پاک و پاکیزه سرشت و معصوم بودند.
این خانواده عبارت بودند از :جدش حضرت محمد(ص)، پدرش حضرت علی مرتضی(ع)، مادرش حضرت فاطمه زهرا(س)، برادرانش امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین سیدالشهدا(ع)،که به آنان پنج تن آل عبا می گفتند و انس و جنّ و فرشتگان و موجودات عالم وجود به آنان و نام مبارک آثارشان مباهات وافتخار می کردند .
به هر روی، جناب زینب کبری (س)در خردسالی ، ابتدا جد عزیزش پیامبر اکرم (ص)و پس از مدتی کوتاه مادر مهربانش را از دست داد و غم فقدان آن دو عزیز بر قلب کوچکش سنگینی می کرد. ولی این کودک خردسال آن قدر والا مقام و بزرگ منش بود که در خانه پدرش، به جای مادر مهربان مورد احترام همگان قرار گرفت.
وی در سنین جوانی از میان خواستگاران متعدد، با اذن و اجازه پدر ارجمندش حضرت علی(ع)، پسر عمویش عبدالله بن جعفر را که جوانی اصیل، شرافتمند، دلیر، متعهد و سخاوتمند بود، برای همسری خویش پذیرفت و به عقد نکاح وی درآمد و در خانه وی دارای فرزندانی چند شد، که وجود دو تن از آن ها، قطعی و مورد اتفاق مورخان است و آن دو عبارتند از عون اکبر، که در کربلا شهید شد و امّ کلثوم که به ازدواج پسرعمویش درآمد. غیر از آن دو، نام فرزندان دیگری چون علی، عبدالله، عباس، جعفر و محمد نیز گفته شده است، که مورد اتفاق همه نیست.(2)
حضرت زینب(س) با این که به خانه همسرش نقل مکان کرده بود، ولی هیچ گاه خانواده پدری خویش را ترک نکرد و در تمام رویدادها و حوادث کوچک و بزرگ در کنار پدر مهربان و برادران ارجمندش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود و در واقع ، پس از حضرت زهرا(س) رهبری زنان متعهد و ولایتمدار را بر عهده داشت و آن را به نیکی و شایستگی تمام اداره می نمود.
هنگامی که پدر ارجمندش امام علی بن ابی طالب (ع) به خلافت رسید و بعد از مدتی جهت دفع فتنه اصحاب جمل عازم بصره و مناطق جنوبی عراق گردید و سپس به کوفه هجرت و این شهر بزرگ را مقر خلافت اسلامی خویش نمود ، فرزند گهر بارش زینب کبری (س) به همراه همسر و فرزندانش در کنار آن حضرت بوده و مرارت های سفر و ناسازگاری های امت کج اندیش و بد خُلق را به مانند پدر با صبر و حوصله تحمل و در بین بانوان مسلمان به نوعی مدیریت و راهبری می کرد و پس از شهادت پدر در کنار برادرانش امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) قرارداشته و آن دو را با اندیشه و عمل یاری می نمود.
اوج ایثارگری، فداکاری و کمالات روحی وی در واقعه کربلا به منصه ظهور رسید. حضرت زینب(س) تا هنگامی که برادرش امام حسین(ع) زنده بود، مشاور و مایه دلگرمی آن حضرت بود و با این که فرزندش عون بن عبدالله در صحنه کربلا به شهادت رسیده بود، در عین حال تلاش فراوانی به عمل می آورد که روحیه رزمی اباعبدالله الحسین(ع) را با رفتار و گفتار خویش تقویت و خاطر آن جناب را از بازماندگان، آسوده نماید. پس از شهادت امام حسین(ع) فصل نوینی در حیات سیاسی و اجتماعی حضرت زینب(س) آغاز گردید و وی با سرپرستی اسیران و بازماندگان شهیدان کربلا و تحمل اسارت کوفه و شام و خواندن خطبه های غرّا در مجلس عبیدالله بن زیاد در کوفه و در مجلس یزید بن معاویه در شام، قیام برادرش امام حسین(ع) را تکمیل و به افشاگری حکومت جائرانه یزید پرداخت و چنان صحنه را بر وی تنگ کرد که که یزید با تمام تکبرها و غرورهای شیطانیش، سر تسلیم فرود آورد و از کشتن امام حسین(ع) و یارانش اظهار ندامت کرد و آن را به گردن عبیدالله بن زیاد انداخت و بدین لحاظ در صدد دلجویی از اسیران و بازماندگان واقعه کربلا برآمد و آنان را محترمانه به مدینه منوره برگردانید.
حضرت زینب(س) پس از بازگشت به مدینه، بر اثر داغ از دست دادن عزیزان و اندوه بی پایان واقعه کربلا، از نظر جسمی روز به روز ضعیفتر می شد و توان خویش را از دست می داد و سرانجام پس از هیجده ماه و پنج روز از واقعه کربلا و در 56 سالگی، در 15 رجب سال 62 قمری وفات یافت.(3)
محل وفات اندوهبار و به تبع آن، محل دفن بدن مطهرش، چندان مورد اتفاق مورخان و سیره نگاران نیست. برخی آن را در مدینه، برخی در شام و برخی در مصر می دانند.(4)
هم اکنون، غیر از قاهره [پایتخت مصر] که بارگاه مجللی به نام وی وجود دارد و مزار دوستداران اهل بیت(ع) در شمال افریقا است، در حاشیه جنوبی شهر دمشق ]پایتخت سوریه[ و در شهرک زینبیه نیز زیارتگاه باشکوهی وجود دارد که شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) از سراسر دنیا برای زیارت قبر مطهر آن بانوی بزرگ علوی و فاطمی، بدانجا می روند و با خواندن فاتحه و قرائت قرآن، بر روح بلند دختر امیرمؤمنان(ع)، یعنی حضرت زینب کبری(س) درود و سلام می فرستند.
-----------------------------------------
1- شام سرزمین خاطره ها ، ص 171
2- نک: مستدرک سفینه البحار ، ج4، ص 315؛ شام سرزمین خاطره ها، ص 173؛ بهجه المجالس ، ج2، ص 510؛ بلاغات النّساء، ص 104 و 140.
3- شام سرزمین خاطره ها، ص 206
4- همان، ص 202